تاکسی
توی تاکسی نشسته بودم و داشتم بعد از دادن امتحان دینی به خونه بر می گشتم . تاکسی دار آهنگ گذاشته بود و صداش رو هم تا تهش زیاد کرده بود . من مردد بودم که بهش بگم آیا خاموش کنه یا نه . اصلا آیا الآن به من واجبه که نهی از منکر بکنم ؟ پس تو ذهنم صفحه 151 دینی! (1)رو مرور کردم :
شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر :
1-بداند چیزی را که شخص ترک کرده و انجام نداده ، از واجبات است و یا آنچه را انجام داده از محرمات است .
:((حالا درسته این آهنگه یکم چیز هست ولی دیگه خیلی چیز نیست !! تحمل میکنم . اصلا شاید اگه بهش بگم بنده خدا ناراحت بشه . نه بابا ! آهنگه خیلی بد نیست .روز عیده . بزار شاد باشه .))
2-بداند که شخص گناهکار تصمیم دارد گناه خود را ادامه دهد . پس اگر نداند یا احتمال بدهد که تکرار نمی کند ، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست .
((اصلا از کجا معلوم این بنده خدا میخواد بازم گوش کنه . شاید امروز توی خونه با زن و بچه اش دعواش شده بوده و الان این آهنگو گذاشته یکم دلش وا بشه . ول کن بابا .))
3-احتمال بدهد که امر و نهی او موثر واقع بشود . در امر و نهی او مفسده ای نیست .(ضرر جانی ، مالی یا آبرویی قابل توجه نداشته باشد )
:((اگه الان بهش گفتی و قبول نکرد چی . اصلا به قیافه اش هم نمی خوره قبول کنه . اگه بهش گفتم و بعد جلوی این چند تا مسافر دیگه شروع کرد به جیغ و داد کردن و اینکه شما مذهبی ها چقدر خشکید . اصلا نمی ارزه . الآن میرسی خونه . تموم میشه .))
خودم رو با این استدلال ها قانع کرده بودم که امر به معروف و نهی از منکر الآن از گردن من ساقطه . توی حال خودم بودم که نگاهم به یکی از این بیلبورد های سطح شهر افتاد . روش یک حدیث از امام حسین (ع) زده بودند :
((رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد . ))(2)
یک لحظه تکون خوردم . انگار مخاطب این حدیث من بودم . دلمو به دریا زدم . هرچی میخواد بشه . من باید وظیفه مو انجام بدم . رو کردم به راننده و بهش گفتم :((آقا خیلی ببخشید ، امکانش هست یکم صدای این آهنگ رو کم کنید ؟))
راننده هم یه نگاهی از روی تعجب بهم کرد و گفت :((بیا . اصلا خاموش میکنم . )) خودمونیم ها . ولی خیلی خوشحال شدم . من خواستم یکم صدای آهنگ رو کم کنه ولی خدا کاری کرد که کلا ضبطش رو خاموش کنه . آره : إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْکُمْ(3)
.....................................................................................................................................................
1-بالای صفحه – سه خط اول!!!!!!!!
2-بحارالانوار(ط-بیروت) ج 44 ، ص 383
3-آیه 7 سوره محمد(ص)
4-به نظرم این داستان قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم رو هم داره .