وصیت نامه
اکنون که حساب می کنم که فقط تا 4 روز تا رفتنم باقی مونده . توی دلم یه ترس عجیبی هست . نه ترس از برادران داعش (1) و
جبهه النصره و بقیه ی بر و بکس . از این جور ترس ها نیست . یه ترس خاصیه که فقط اونی که می خواد بره کربلا می فهمه(2) .
با همه ی این حرف ها خدا رو شکر می کنم و صد البته از آقا امام حسین که ما رو دعوت کردند . خیلی به این موضوع فکر کردم
که توی این مدت چه کار خوب یا ثوابی کردم که آقا منو طلبیده . به هیچ کار خاصی برخورد نکردم به جز یک مورد . اون اوایل
که شروع به امر مقدس مداحی کرده بودم بعضی از رفقا طعنه های نیش داری به بنده می زدند که بنده با دلی آرام و صبری بی
پایان در برابر سخنان ناروای آنان سکوت کرده و دهانم را بستم .(3)
شوخی کردم . بگذریم . . .
در اینجا من ( علی بن رحمت الله زاهدی نسب معروف به حاج علی زاهدی) چند وصیت دارم که به شما عزیزان میکنم . اگر به هر
دلیلی بر نگشتم بر شما فرض است که به آن ها عمل کنید :(مگه نمی دونید عمل به وصیت مرده واجبه )
1-محمد جان ، مسئول صوت گرامی ،اینجانب مبلغ 16000 تومان به مجموعه ی فرهنگی بصائر بدهکارم که در صورت به شهادت
رسیدن بنده ، بر شما واجب است تا پول مرا بپردازد .
2- حمید عزیز .اگر بنده به هر دلیلی در این سفر اجلم رسید برای من 7 مجلس روضه بگیرید و در آن مجلس برای نهار چلوکباب
تدارک ببینید .(فقط چلوکباب) ضمنا خودم برای مجلس ختمم روضه ای تدارک دیده ام که بعدا برایتان می فرستم .
3- هادی ، اگر من برنگشتم . بر تو وصیت می کنم که یک آگهی تسلیت در نشریه برای من چاپ نمایید .
4-جلیل جان ، وصیتی بر شما ندارم . فقط سلام مرا به بچه های کلاس برسان .
5- از حاج آقای استاجی هم استدعا دارم که در مجلس ترحیمم به ایراد خطبه بپردازند . ثوابش را هم به من هدیه کند .
6- تهیه ی سنگ قبر را به بردار گرامی ، محسن می سپارم .( بگو روش بنویسند :آرامگاه شمس المادحین ، عالم ربانی ، حضرت
والا علی زاهدی نسب)
وصیت دیگری ندارم . از همه ی دوستان طلب حلالیت می کنم .
والسلام - خداحافظ
........................................................................................................................................................
1-ببخشید اشتباه شد (( ما با ... و ... برادر نمی شویم ))
2-البته شاید به دلایلی مخاطب درک نکنه و نفهمه .
3- از همه بیشتر آقای م . د نامرد طعنه می زد .