الآن که این مطلب را می نویسم هرگز نمی توانم در پوستین خود بگنجم . امروز افتخاری کسب کردم بس مهم . حتی مهمتر از دوم شدن توی جشنواره ی امین .*
گویا که در این ماه خداوند به بنده ی ذلیلش عنایت کرده و موفقیت بزرگی را نصیب او گردانیده .
آری بار دیگر می تونم سرم رو بالا بگیرم و بگم
ایها النویسندفون * النشریة . انا کمثلکم .
باید بگم که من نویسنده ی نشریه شدم .
..................................................................................................................................
* دوم شدن توی این جشنواره از این بابت برای من مهم بود که من تونستم یه پله بالاتر از این رفیق دربستی مون بایستم .
* اعراب حرف ((گ)) را در الفبای خود ندارند
تذکر بسسسسسسسیار مهم :
کل این متن شوخی بود . ما انگشت کوچیکه ی همه ی نویسندگان نشریه ایم .
و بعد چنین گوید : این فقیر بی بضاعت و متسمک به اذیال اهل بیت رسالت ، علی بن رحمت الله زاهدی (( ختم الله لهما بالحسنی و السعادة )) که چون به
مقتضای اخبار بسیار ، ثابت شده است که از اعظم کارها یافتن سوژه برای نوشتن در این تکه صفحه ی اینترنتی است لهاذا به خاطر عدم وجود سوژه دست به
کیبورد شده و این تکه نوشته را بتایپیدم و در آن از تمامی دوستان و رفقا تقاضای نصرت و یاری نموده برای یافتن سوژه .
ازهمگان خواستاریم که در این موج وبلاگی جدید شرکت نموده .
ضمنا توجه تان را جلب نموده به این که متن قلمبه و سلمبه ی ابتدا از مقدمه ی کتاب منتهی الآمال محدث قمی بود !
همچنین ماه بندگی خدا را به شما تبریک و تهنیت می گویم . باشد که در این ماه بنده شویم .
من می خوام بمونم
استثنا این دفعه اشتباه کردم .
من با دوستان بصائری در فضای یبان می مانم . این رسمش نیست که آدم از کاری شونه خالی کنه .
من میمونم هرچی می خواد بشه حتی اگه یک نفر هم نذاره بازم من میمونم .
خوشحالم اگه ناراحت شدید . به کوری چشم هر کی که ....
بنده به طور نمادین و تظاهر مطلب (( خداحافظ )) را برای همیشه از این وبلاگ حذف می کنم.