دیشب ، بعد از یه عالمه عاشقی با شما ، حرفی از حمید آقای هیاتمان دلم را زیر و رو کرد . گفت که شما من رو خواستین تا براتون مداحی کنم . شما منو لایق دیدید که براتون نوحه بخونم . راستش را بخواهید تا اون موقع اونطوری به این مساله نگاه نکرده بودم . اما یکم که بیشتر فکر کردم دیدم حرفشون خیلی درسته .
آره آقا عباسعلی اون موقع که آهنگ نوحه از ذهنم پریده بود خودت بودی که آهنگ نوحه رو به یادم آوردی . دیشب خودت به صدای ضعیف من کمک کردی . نه حالا که فکر میکنم میبینم دیشب همش حواست به من بود . شما رو به جان همون مادری که میدونم همیشه بوی چادر خاکیش رو حس میکنی قسم میدم که مثل دیشب همیشه ی عمرم حواست به من باشه .
آقا عباسعلی جان ، فردای قیامت بیا دست منو هم بگیر . بگو خدایا این بنده ات یک شب توی هیات فاطمیون برای مادر ما نوحه خونده . من خودم شاهد بودم .
دیگه نذار به سمت گناه برم . هر وقت شیطان رو اطراف دلم دیدی بیا و دستمو بگیر . نذار دوباره این حس های قشنگو از دست بدم .
ممنونم آقا عباسعلی عزیز
ممنونم . . .
آقای کاندیدا باور نمیکنم که طرفدار ولایت هستی . شاید اولش باور می کردم . وقتی پوستر هایت را در سرتاسر شهر می دیدم . وقتی عکست را کنار رهبری میزدی و بعد زیرش مینوشتی (( طرفدار ولایت )) . وقتی در نطق هایت خود را موظف به پیروی از فرامین ولی فقیه می دانستی.
اما نه تو ولایتی نیستی . که اگر بودی درست در همان شب هایی که فریاد سکوت در خانه ی حسنین (علیم السلام) می پیچد ، درست در همان شب هایی که زهرا(س) با چشمانی خیس و اشکبار عزیزانش را در آغوش گرفته و برایشان لالایی وداع می خواند ، درست در همان شب هایی که حسن (ع) با دیدن خواب آن کوچه ، از خواب می پرد و مویه کنان خود را در آغوش پدر می اندازد ؛ تو و هوادانت به خیابان نمی آمدید و با گذاشتن آهنگی که به جد برای مجالس شیطانی ساخته شده بود ، به رقص و آواز نمی پرداختید .
به کدام مهر و آیین و ولایت هستی کاندیدا ؟؟؟؟ از کدام ولایت حرف میزنی ؟؟؟؟؟
این را بدان کاندیدا :(( تا رهبر را باور نداشته باشی راه را باور نخواهی داشت .))تا مرام علی (ع) را در رفتارت حس نکرده باشی نخواهی توانست عدالت علی (ع) را بر در و دیوار این شهر حاکم کنی .
این روز ها معراج السعاده هم سر درد دل دارد گویا :
بدان که: ضد این صفت عجب و خودنمائی، شکسته نفسی و خود را حقیر شمردن وذلیل و پست دانستن است. و این بهترین صفت از صفات کمالات است. و فایده آن دردنیا و آخرت بی حد و حصر، و هر که به مرتبه بلندی یا رتبه ارجمندی رسید به وسیله این صفت رسید. و هیچ کسی خود را ذلیل نشمرد مگر اینکه خدا عزیزش شمرد. واحدی خود را نیفکند، مگر اینکه خدا او را برداشت و بلند کرد.
با تو هستم کاندیدا ! خودت را چطور برای من معرفی می کنی ؟ این صفات را چطور برای خود تسخیر کرده ای ؟ از کجا این ها را آورده ای؟ ایا این صفات را در خود دیده ای ؟ چطور می توانی اینقدر از خود تعریف کنی ؟
چطور باور کنم که می خواهی به مجلس بروی و حق مردم را بستانی ، حال آنکه در زیر پوست نرم شب ، تو و طرفدارانت آنگونه با چسباندن پوسترهایت شهر را مزین می نمایید ! که انگار نه انگار در و دیوار این شهر حق من است . با کدام حق و با کدام اجازه اینگونه چهره شهر مرا پر از پوستر هایت کردی ؟
حیف از این همه کاغذ که برای به قدرت رسیدن تو از بین رفت . حیف . . . حیف از این همه پول که برای تبلیغات تو از بین رفت . در حالی که اندکی از همین پول ها می توانست گرسنگی بسیاری از کودکان شهرم را خاتمه بخشد .
کاندیدا ! از من نخواه باور کنم و باور نخواهم کرد خیلی از حرف هایت را . از من نخواه باور کنم که به دلیل احساس تکلیف آمدی و نامزد شدی . بگذار فریاد خاموش من در این دل محبوس بماند . . .