خدا رو شاکرم که به من اجازه دادند برای مدتی هرچند کوتاه ،
کمی بیشتر درگیر کارهای هیات بشوم . 18 روز بیشتر در جریان مسائل قرار بگیرم . اول
اینکه جدا تا قبل از این چیز دیگری فکر می کردم . در هفته های قبل ، ما یکی دو
ساعت هیات هفتگی مان را می آمدیم و چه کار داشتیم به کارهای دیگر . اما در این 18
روز فهمیدم که کار سخت است . وقت می خواهد . حوصله می خواهد . هماهنگی می خواهد . لذا
از خداوند متعال برای مسئول قبلی و البته همیشگی هیئت (حمید آقا ) و مسول کنونی
هیات (مصطفی) توفیق بیشتری را خواستارم . خواب پس این یک مورد که فهمیدم کار سخت و
جدی است .
مورد بعدی این بود که روحیه کار گروهی در من شکل گرفت . تا
قبلش بیشتر با توجه به وظیفه ام که در هیات توفیق داشتم ؛ چندان درگیر کار گروهی
نمی شدم . مداحی و یک پخش فیلم خیلی کار گروهی نمی خواست . اما در این 18 روز
فهمیدم که کارهای خود را می توان گروهی هم پیش برد . کار های زمان گیر خیلی زود تر
با روحیه کار گروهی پیش می رود . وقتی کار باشد ناخودآگاه خیلی از رفقا می آمدند و
یک گوشه کار را می گرفتند . در این زمینه ها روی بچه های رویش در بحث کارهای داخل
مجموعه مثل نظافت و تدارکات و ... می توان حساب ویژه ای باز کرد . البته به این
نکته هم پی بردم که نمی توان همه کار ها را به بچه ها سپرد . باید یک یا چندین بزرگتر
حتما پای کار باشند . در این زمینه علی آقای عبادی کمک زیادی به ما کردند . خدا
انشا... به نحو احسن از ایشان قبول بکنند .
در بحث کارهای هیات بعضی از رفقا واقعا نقش کلیدی داشتند .
و میتوانم بگویم در بسیاری از کارها حضور خیلی مهمی داشتند . نمونه ی روشنش هم آقا
سید جلیل بود که واقعا چه در بحث دکور و چه در کارهای دیگری که به ایشان واگذار می
شد کارش را به نحو احسن انجام میداد . بارها من خودم دیدم که از خوابش می زد و علی
رغم کسری خواب شدید می ایستاد و کار های هیات را انجام می داد . به حالش غبطه می
خورم و از خدا می خواهم که اجر کاملش را نصیب سید بگرداند . اما حتما باید تدبیری
اندیشیده شود و بحث جایگزینی نیروها پیگیری شود . نشود که مثلا اگر چند سال دیگر
سیدجلیل به یک شهر دیگر رفته بود کار هیات روی زمین بماند .
یکی دیگر از محاسن هیات برای خودم این بود که اسم خیلی از
رفقا را یاد گرفتم ! رفقایی که شاید چندین ماه در هیات آن ها را دیده بودم ولی
حالا چون خیلی درگیر کار نبودیم حتی اسمشان را یاد نگرفته بودم . دوستی مان با
رفقای خوب هیات بیشتر از قبل شد و خدا را بابت این شاکرم .
نکته بعدی اینکه ما هر قدر هم بخواهیم با برنامه ریزی و راس
ساعت برنامه را شروع کنیم باز هم یک مورد برنامه ریزی نشده پیش می آید و حتما
برنامه آنطور که ما می خواهیم راس ساعت تمام نمی شود . حداقل پانزده الا بیست
دقیقه به آن زمانی که برای هیات متصور شده ایم اضافه باید کرد .
به این گفته ی حاج آقای اسماعیل زاده(حفظه الله!) هم بیش از
پیش ایمان آوردم :((علم کار خیر هیچ وقت روی زمین نمی ماند . این ماییم که باید
خودمان را به آن برسانیم .)) شاید گاهی وقت ها دلمان خالی میشد که مثلا این هفته پول
نداریم و نمی توانیم افطاری بدهیم اما متوجه میشدیم که هیات این هفته بانی دارد .
واقعا و قلبا اگر بخواهیم که برای خدا و اهل بیت کار کنیم خودشان پول آن را می
رسانند و هیچ نگرانی در این زمینه وجود نخواهد داشت .
در این 18 روز هم من از صمیم دل اعتراف میکنم که من هیچ
کاری نکردم . هر کاری بود رفقا خودشان با
همکاری هم انجام می دادند . لذا از خدا می خواهم که به حق امام حسن مجتبی (ع) با
دیده ی رحمت به این اعمال کم و کم ارزش من نگاه بکند . ما که کاری نکردیم ولی ما
را هم با بقیه رفقا که خالصانه زحمت کشیدند نگاه کند .
این حدیث هم کمی دل آدم را میلرزاند :
یا مَعاشِرَ قُرّاءِ القرآنِ،
اِتَّقُوا اللّه َ عزّ و جلّ فیما حَمَلَکُم مِن کتابِهِ فإنّی مَسؤولٌ و إنّکُم
مَسؤولُونَ ، إنّی مَسؤولٌ عن تَبلیغِ الرِّسالَةِ ، و أمّا أنتُم فَتُسألُونَ
عمّا حُمِّلتُم مِن کتابِ اللّه ِ و سُنَّتی .
اى
جماعت قاریان قرآن!
از
خدا درباره [عمل به] کتابش که به دوش شما نهاده است، بترسید ؛ زیرا که هم من
بازخواست مى شوم و هم شما؛ من درباره تبلیغ رسالت بازخواست مى شوم و شما درباره
کتاب خدا و سنّت من که بر دوش گرفته اید بازخواست مى شوید
و در آخر امیدوارم که زحمات رفقا در هیات باعث بشود که
ثانیه و حتی لحظه ای ظهور حضرت مهدی (عج) جلو بیافتد .امیدوارم زحمات رفقا باعث بشود
که لبخندی بر روی زیبای حضرتش نقش ببندد . که انشالله همینطور است ...
ربنا تقبل منا هذالقلیل
علی زاهدی -15رمضان 1437
1/4/1395
مطابق با شب میلاد حضرت امام
حسن مجتبی(ع)